این مقاله، برگرفتهای است از صحبتهای محمدعلی اکبری، متخصص تاریخ معاصر ایران، در مورد اصلاحات که در فصلنامهی مطالعات ایرانی پویه تنظیم شده است.
از سوی دیگر درخشش و پیروزیهای مقطعی جریان اصلاحات در ایران و ناکامی سخت آن در سال ۱۳۸۴ نیز تأثیرات بهسزایی بر سرنوشت تاریخی کشور باقی گذاشته است. بهخصوص آنکه ایران کنونی ما بیش از هر چیز تحت تأثیر سیاستهایی شکل گرفت که بعد از ناکامی اصلاحطلبان و در دوران محمود احمدینژاد، در تعامل با گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و بهخصوص جامعه جهانی، مرکز بلوک قدرت در ایران پیش گرفت.
این مقاله، برگرفتهای است از صحبتهای عبدالعلی رضایی، جامعهشناس، در مورد بحران در جهان امروز، از منظری بینرشتهای، با نگاهی به پروژهی اصلاحات در ایران که در فصلنامه مطالعات ایرانی پویه تنظیم شده است.
در آن زمان، اندیشهی عبدالکریم سروش، و نگاهش به دین و ایدئولوژی سیطرهای بیبدیل داشت. او مباحثی دورانساز را به نحوی طرح کرد و در مسیر نظریهپردازی پیش برد که برای بخشی از جامعهی تحصیلکردهی ایران پیامدهای مهمی، از جمله به حاشیه رفتن آرمانخواهی را دربر داشت. این مدعا را به بیانی دقیقتر میشود با این پرسش مورد بحث قرار داد که آیا تأثیر مباحثی چون «دین اخروی» در اذهان جناح اصلاحطلبان نظام، میتواند مبنای فکری جدایی آنچه را اهداف و آرمانهای انقلاب خوانده میشود از پروژهی اصلاحات را توضیح دهد؟
با وجود اهمیتی که موضوع تهیدستان پیدا کرده است، در مورد کیستی، زیست و اعتراضات آنان ادبیاتی مبتنی بر کارهای پژوهشی انباشته نشده است؛ حتی منتقدانی که اصلاحات و اصلاحطلبان را از طریق مفاهیمی چون برابری، عدالت و انصاف مورد نقد قرار میدهند، آنچنان که انتظار میرود به موضوعات و مسائل مربوط به تهیدستان نپرداختهاند.
در مسیر تلاش زنان ایران برای نیل به رهایی از دورهی مشروطه به بعد، دولتی که پس از دوم خرداد استقرار یافت و اصلاحطلبان راهبر این دولت تا چه اندازه به شکلگیری معرفت زنانه کمک کردند؟
به نظر میآید پاسخ به این پرسش منوط است به زاویهی نگاهی که به مفهوم اصلاحات افکنده میشود. این نوشتار بر آن است تا در میان دیدگاههای مختلفی که در مورد اصلاحات در ایران وجود دارد، تحت عنوان «بازگشت اصلاحات به جامعه»، مفهومی را از اصلاحات در قالب یک سیاست رادیکال بازسازی کند که بار دیگر در اذهان نیروهای سیاسی و روشنفکران و بخشهایی از جامعه به اصلاحات موضوعیت بخشد.
آیا این گره در پرداختن به دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا نهفته است؟
ارزیابی اصلاحات دورهی سید محمد خاتمی نیاز به ملاکهایی دارد که در قالب یک نقد ایجابی منجر شود به طرحی بدیل و متناسب با پیشینهی تاریخی ایران، به ویژه در قلمروهای فرهنگی و اجتماعی. این مقاله گزارشی است از یک الگوی زیستی برای جامعهی ایرانی، که مدعی است ظرفیت طرح یک چشمانداز را برای آیندهی ایران دارد.