ناسیونالیسم ایرانی، تبارگرا یا دموکراتیک

دریافت مجله

هر چند مجادلات نظری در باب تعاریف، عناصر تشکیل‌دهنده، پیشینه و پیدایش ناسیونالیسم میان نظریه‌پردازان دانش‌های سیاسی و اجتماعی خاتمه نیافته است، می‌توان با ترجیح دیدگاه نوگرایان آن را پدیده‌ای نو و متعلق به دوران تکوین« دولت ـ ملت»ها تلقی کرد. اساس نظری مقاله‌ی حاضر نیز بر چنین تلقی از ناسیونالیسم استوار است از این رو نخستین نمودهای پیدایش آن را در ایران، در دهه‌های پایانی قرن سیزدهم هجری و نوزدهم میلادی جست‌وجو می‌کند و میان آن و وطن‌پرستی و قوم‌گرایی کهن تمایز می‌نهد.

دریافت مقاله

آیا می‌شود یک تبار اندیشگی در شناخت جهان برای ذهنیت ایرانی قایل شد؟ اگر چنین تباری وجود داشته باشد پیوستگی آن تا کدامین مرزهای زمانی در گذشته است. ایران دین‌هایی باستانی چون زردشتی و مزدکی را در پشت سر دارد؛ نیز دین اسلام را در گستره‌ای فراگیر در خود دارد و از مشروطه به این سو نیروهای فکری و سیاسی ایدئولوژی‌هایی را با خود حمل کردند. در طول تاریخ و با چنین تنوعی آیا می‌توان پیوستگی معناداری میان جهان‌شناسی ایران از گذشته‌ی دور تا کنون ترسیم کرد؟

دریافت مقاله

فضای عمومی در ایران، شاهد رشد گرایش‌های ملی‌گرایی است. رشد این احساسات، در شرایط خاص منطقه خاورمیانه و در وضعیتی که صاحب‌نظران از خطر سهمگین فروپاشی سخن به میان می‌آورند، اتفاق امیدبخشی است. اگرچه آواهایی که این روزها به نفع ملی‌گرایی ایرانی به گوش می‌رسند، قدرت فراگیر شدن پیدا نکرده‌اند. این در حالی است که هیچ روایت هژمونیک در فضای فرهنگی و سیاسی کشور وجود ندارد؛ اعم از اسلام سیاسی یا ایدئولوژی چپ و لیبرال.

دریافت مقاله

گفتمان ملی در ایران ریشه‌دار و  نیرومند و مولد «ایدئولوژی‌های بازنمایی» بوده است. به بیان دیگر، این گفتمان ملی  ایدئولوژی‌هایی را به عنوان نیروی محرک برای بازنمایی خلق کرده است. در این نوشتار دو مورد از «ایدئولوژی بازنمایی» یکی در مواجهه با عَرَب طی سده‌های نخست و دیگری در مواجهه با  غرب در دور‌ه‌ی پسامشروطه به اختصار مورد بحث قرار می‌گیرد. در صدر تاریخ دوره‌ی اسلامی، سه نمونه گفتمانی عبارتند از : گفتمان خاندان‌های ایرانی، گفتمان شعوبیه و کردار گفتمانی شاهنامه نویسی. در تجربه‌ی معاصر و طی دوره‌ی پسامشروطه نیز گفتمان ملی ایرانی ابتدا در جنبش نوسازی دهه‌های  ۱۲۹۰ و ۱۳۰۰ پدید آمد، بعد به صورت ایدئولوژی نوسازی اقتدارگرای دولتی بویژه در دهه ۱۳۱۰ بازنمایی شد. دوباره در دهه ۱۳۲۰ به صورت نهضت ملی در متن جامعه رشد کرد و در پی سرکوب آن، در قالب ایدئولوژی مدرنیزاسیون دولتی در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ عمل کرد که اوج آن جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بود. پس از  انقلاب بهمن ۵۷، «اسلام گرایی» به «ایدئولوژی حریف ناسیونالیسم ایرانی» تبدیل شد و هژمونی خود را گسترد. این سبب شد که دوباره ایدئولوژی ملی به صورت «برابر نهاد» (آنتی‌تز) در مقابل ایدئولوژی نهادینه شده‌ی اسلامی اهمیت یابد و سه گفتمان «ملی لیبرالی»، «ملی چپ»  و «ملی- مذهبی» را در برابر گفتمان رسمی «اسلام گرایی» طی دهه ۶۰ تا ۸۰ به وجود آورد. این هرسه گفتمان ملی هرچند تا کنون پیروز میدان قدرت نشدند اما تأثیر گفتمانی نامحسوس آنها به قدری قوی بود که از متن نظام اسلامی، طیفی از کردار‌های گفتمانی تازه‌ای به صورت «ناسیونالیسم اسلامی» و «تمدن گرایی ایرانی- اسلامی» طی دوره پساجنگ و به ویژه پسااصلاحات تکوین  یافته است و اکنون در دهه ۹۰  مراحل رشد خود را طی می‌کند که به یک نظر می‌توان آن را «هم‌نهادی» (سنتزی) از «نهاد» (تز) اسلام گرایی در مقابل «برابر نهاد» (آنتی تز) ملی‌گرایی برشمرد. ترکیب و کم‌وکیف گفتمانی و ایدئولوژیک «حسّ ملی» ممکن است در سال‌های آتی و در بحبوحه تنش‌ها و تعارض‌های ملی، منطقه‌ای و بین المللی احتمالی پیش روی ایران، به متغیر مهم تعیین کننده‌ای در پیش بینی آینده این سرزمین تبدیل شود.

دریافت مقاله

انقلاب مشروطه از نظر ساختاری وضعیت مناسبی را برای روشنفکران فراهم آورده بود تا به علل انحطاط ایران  بیندیشند و در صدد تعیین جهت و تدوین و تنظیم راه‌کارهایی برای نیل به دورانی طلایی برایند. حسین کاظم‌زاده‌ ایرانشهر روشنفکری بود که در دوره‌ی مشروطه نقطه‌ی عزیمت پیشرفت ایران را هویت‌یابی و ایجاد یک حس ملی قرار داد. او تلاش کرد با بازسازی عناصر هویتی گذشته در پرتو جریان جهانی تجدد، در تکوین هویت ملی سهم ایفا کند و با رویکردی انتقادی نسبت به مطامع بیگانگان، استبداد شاهان و خرافات و اوهامی که در پوشش مذهب جریان داشت، راهی برای تجدد جامعه‌ی ایرانی بگشاید.

دریافت مقاله

از جنبش مشروطه به بعد ناسیونالیسم از بالا یا ناسیونالیسم دولتی چه تصوری از مردم از زنان و مردان داشته است؟ آیا مردان و زنان را متفاوت می‌دیده و برای آنها نقش‌های متفاوتی قائل بوده است؟ آیا نقشی که زنان و مردان در پیشبرد هویت ملی در جامعه‌ی مدنی ایفا کرده‌اند با آن چه دولت طراحی کرده، متفاوت بوده است؟ آیا نقشی که زنان و مردان در پیشبرد هویت ملی در جامعه‌ی مدنی ایفا کرده‌اند با آن چه دولت طراحی کرده، متفاوت بوده است. الگوهای هویتی در ناسیونالیسم از بالا با گذشته‌ی ما چه ارتباطی پیدا می‌کند و تاثیر آن در تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی چیست؟

دیدگاه دو نظام سیاسی پهلوی و جمهوری اسلامی در مورد زدن تا چه اندازه ریشه در جامعه دارد؟

دریافت مقاله

جامعه کنونی ایران از بحران‌های  گوناگونی رنج می‌برد، بحران‌هایی چون بحران مشارکت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران کارآمدی و… که باعث پدید آمدن گسست‌هایی در جامعه شده است. شاید بتوان گفت در این میان بحران هویت ایرانی یکی از جدی‌ترین بحران‌هایی است که جامعه ایرانی (به ویژه پس از خیزش اسلام سیاسی و تاکید بر هویت اسلامی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷) با آن روبرو بوده‌ و نه تنها تا به امروز از آن رهایی نیافته،  بلکه مسئله هویت ایرانی در کنار ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی به موضوعی تنش‌آمیز و اختلاف‌برانگیز در میان نخبگان کشور تبدیل شده‌است. اگر بپذیریم خاستگاه ناسیونالیسم ایرانی نوسازی است، باید به این واقعیت توجه کرد که هویت‌های دیرین و پیشامدرن در اثر نوسازی (مدرنیزاسیون) افول می‌یابند. جایگزینی یک هویت ملی فراگیر، به ویژه با ابتکار و جلوداری دولت، یعنی همان فرایندی که ناسیونالیسم از بالا خوانده می‌شود، بیش از آن که به سوی تحکیم و استمرار حرکت کند، رو بسوی بحران دارد.از زمان مشروطه تا کنون، نحوه‌ی ورود دولت به فرایند شکل‌گیری هویت ملی، تبدیل شده است به مساله‌ای حیاتی برای موجودیت ایران؛ کشوری که تاریخی طولانی و پرفراز و نشیب را در شکل‌گیری عناصر هویت‌بخش خود در پشت سر دارد.

دریافت مقاله

“به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنم”. بیان این عبارت به چه معنا است؟ آیا چون به واسطه ایرانی بودن از نژاد آریایی هستیم به ایرانی بودن خود فخر می‌فروشیم؟ یا از آن جهت که در مرزهای جغرافیایی سرزمینی به نام ایران متولد شده‌ایم مفتخر به ایرانی بودن خود هستیم ؟ یا چون مسلمان شیعه ایرانی هستیم  که بزرگترین مذهب در ایران است، عشق به ایران داریم؟ مهدی بازرگان گفته بود من ایرانی مسلمانم و آیت‌الله خمینی مسلمان ایرانی. آن بازرگان در این جمله کوتاه در پی نشان دادن چه تفاوتی بین خود و آیت‌الله خمینی بود؟ این سئوالات و انبوهی دیگر از مسایل اشاره دارد به پیچیدگی مفهوم “هویت ملی” به ویژه “هویت ایرانی”.

دریافت مقاله

ایران به عنوان واقعیتی تمدنی تحت تاثیر تحولات جهانی و تداوم مشکلات داخلی دوران سختی را می‌گذراند. از درون امیدها و ناامیدی‌ها در تحولات بعد از مشروطه، تاریخ سرزمینی به گونه‌ای رقم خورده است که امروز، به زعم افراد زیادی، نه تنها همبستگی اجتماعی مردم، بلکه بقای تمدنی آن نیز با خطر مواجه شده است. توسعه‌طلبی‌های قدرت‌های‌ استعماری، استبداد داخلی و دیگر عناصر ساختاری فلاکت در ایران، باعث گردید تا در آغاز قرن بیستم ایرانیان از طریق نهضت مشروطه به دنبال تاسیس ساختاری حقوقی باشند که هم اراده ملی را جایگزین استبداد داخلی کند و هم از طریق اصلاحات سیاسی و اقتصادی توسعه طلبی قدرت‌های بزرگ را مهار نماید. در فرایند همین روند بود که در کنار مفهوم «حقوق مردم» در برابر حق الهی سلطان، ایده‌ی «ملت» به معنای مدرن آن نیز متولد گردید. مشروطه اگر چه نظم حاکم بر ساختار کلاسیک توزیع قدرت را برهم می‌زند، اما در آن برهه تاریخی موفق به تاسیس نظامی دموکراتیک که مبتنی بر مفهومی همه‌شمول از ملت باشد نمی‌شود. بعد ازمشروطه نیز چه در زمان پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی ، پروژه ملت‌سازی در ایران، متاثر از دیدگاه‌هایی بود که همگنی فرهنگی و یا تجانس قومیتی را ضرورت باهم‌بودگی ملی تلقی می‌کردند. با گزینش و برجسته‌سازی عناصری از اجزای فرهنگی و رسمیت بخشیدن به آن عملا هویت ملی به گونه‌ای تعریف گردید که بسیاری از اقوام و گروه‌های فرهنگی، در چارچوب ساختار حقوقی و سیاسی حاکم، احساس در خانه بودن نداشتند. با توجه به این روایت از تاریخ ملت‌سازی و ملیت‌خواهی در ایران است که مقاله حاضر به امکان تاسیس مفهومی از ملت و هویت ملی نظر دارد که همه اقوام و گروه‌های فرهنگی کشور را شامل شود. با توجه به این هدف است که ابتدا چگونگی تولد مفهوم ملت در فرایند نهضت مشروطه به بحث گذارده می‌شود، سپس به دیدگاه‌های مرتبط با مباحث مربوط به هویت ملی پرداخته خواهد شد، در آخر نیز با بازاندیشی در مفهوم ملت و هویت ملی، و بحث ازضرورت وصل نمودن روند ملت‌سازی به فرایند دموکراتیزاسیون سعی می‌شود تعریفی همه‌شمول و در عین حال دموکراتیک از این مفاهیم ارائه شود.

دریافت مقاله

تاسیس دولت-ملت مدرن در ایران همه‌ی شئون زندگی را تغییر داد، از جمله موسیقی. با وجود این که موسیقی ایرانی پیشاپیش هویتی مستقل داشت در جریان ملی‌گرایی ترکیب‌شده با تجدد تحولاتی را از سر گذراند. در مقایسه با دیگر جریان‌های ملی‌گرایی موسیقایی که فرهنگ متروپل را به رنگ بومی خودشان درمی‌آوردند، موسیقی ایرانی مسیر متفاوتی را در پیش گرفت: مسیر ترکیب با عناصر فرهنگ غرب.

دریافت مقاله

آیا اصولا معماری صاحب هویت است و اگر چنین باشد،  آیا چیزی به نام معماری با هویت ایرانی وجود دارد. در صورت پاسخ مثبت دادن به این پرسش‌ها در برابر ما پرسش دیگری قرار می‌گیرد: آیا در جهان معاصر که مدرنیته سنت‌ها را پشت سر گذاشته است، هم‌چنان صحبت از هویت ایرانی در معماری موجه  است؟ با نگاهی ژرف‌تر، در کنار این پرسش‌ها می‌شود این پرسش بنیادی را مطرح کرد که چه چیزی را می‌شود نمایانگر هویت ایرانی دانست تا بتوان آن را در درون معماری در ایران جست‌وجو کرد و در دنیای معاصر بازسازی کرد؟

دریافت مقاله

مشروطیت حادثه بزرگی برای ایران بود و توانست مظاهر مدرنیته را هرچند محدود به حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ ما وارد کند. تأسیس مجلس شورای ملی، تدوین قانون اساسی، تمهیداتی مدرن برای تدوین بودجه و تأسیس مدارس به سبک جدید نمونه‌ای از این تغییرات بود. در ابتدا زنان سهم چندانی از امتیازاتی که انقلاب مشروطیت برای ایرانیان فراهم کرده بود، نداشتند. برای نمونه حق رأی و حق تحصیل نداشتند. زنان در آن دوران با ایده «حق» که محوری‌ترین اندیشه دوران مشروطیت بود، مطالبات خود را مطرح کردند و تشخیص‌ دادند که باید مهم‌ترین مطالبه آنان «حق تحصیل» و «ترویج و تأسیس مدارس دخترانه» باشد. برای این زنان سوادآموزی نه مقدمه‌ای برای کنش ملی‌گرایانه، بلکه خود کنشی ملی‌گرایانه بود. نوشتار حاضر روح ملی‌گرایانه‌ی زنانه را در نشریه شکوفه روایت می‌کند.

دریافت مقاله

«ما» کیستیم؟ این «مرز پرگهر” چیست؟ آیا «ما»یی را می‌شود به نحوی تشخص بخشید که عمری چندهزارساله داشته باشد و آیا «مرز پرگهر”ی را می‌شود به نحوی نمایاند که گویی همواره در طول تاریخ در دل و جان این «ما» جای داشته است. آیا «ما» سرگشتگان زمان‌های محدود و مکان‌هایی ناخواسته‌ایم و نسبت چندانی با گذشته و آینده نداریم یا وارثان سرگذشتی مشترک در سرزمینی آشنا که هم‌بسته با یکدیگر سرنوشتی مشترک را رقم می‌زنیم؟ آیا ما ایرانیان در سرزمینی با نام ایران تحت دولتی ایرانی از دیرباز با قبض و بسط‌هایی وجود داشته‌ایم، یا این که وجود یک ملت تک‌دولتی به نام ایران برساخته‌ی دوران نوین است. آیا این «ما» نمایانگر نژاد یا قومی دیرپاست که فرهنگ و زبان ویژه‌ی خود را دارد و این «مرز» را در زمان‌های دور به عنوان سرزمین آرزوهای خود یافته است؟ آیا ملت ایران برساخته‌ای است سیاسی در جامعه‌ی ایرانی در دوران مشروطه که بیش از یک‌صدسال از عمر آن می‌گذرد و اعضای آن طبق قراردادی به نام قانون اساسی به طور داوطلبانه گرد یک دولت جمع شده‌اند؟ آیا «ما» و «مرز پرگهر» هم این است و هم آن؟ یا نه این است و نه آن؟

در این شماره از فصلنامه مطالعات ایرانی پویه، دیدگاه‌های انتقادی دانشوران از طریق یک هم‌افزایی نظری رو به سوی کیستی این «ما» و چیستی سرزمینی دارد که آن را «مرز پرگهر» خوانده‌ایم. این پرسش‌ها ما را به سمت نظریاتی سوق می‌دهد که از نیمه‌ی دوم تا اواخر سده‌ی بیستم میلادی در مورد ناسیونالیسم پرداخته و تدوین شده و تا کنون همواره مورد بازخوانی و نقد و بازسازی قرار گرفته است.

بی‌تردید پرداختن به ناسیونالیسم ایرانی کاری بس دشوار است. مهم‌ترین دشواری…

دریافت مقاله