در حال حاضر با افول جریان اصلاحات و در حالی که به نظر میآید نظامیگری در شکل پراتوریسم امکان وقوع یافته است، بار دیگر رویهی اتحاد و انتقاد نیز به حاشیه رفته است. چه باید کرد؟
این مقاله بر آن است تا در یک سطح، از طریق بازخوانی اندیشههای شریعتی و در سطحی دیگر، از طریق یک نافرمانی اپیستمیک و پرداختن به نیندیشیدههای شریعتی، ظرفیت میراث او را در گشودن افقی برای آینده ارزیابی کند.
این مقاله مسیر تحول گفتمانی بخش مهمی از جریان چپ را از دورهی مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷بازنمایی میکند. گرایش از سوسیال دموکراسی به کمونیسم، به حاشیه رفتن گفتمان کمونیستی و طرح مارکسیسم در لوای ماتریالیسم دیالکتیک، احیای مارکسیسم- لنینیسم، و رسیدن به مارکسیسم انقلابی و تغییر تاکتیک به مشی مسلحانه، مراحل مختلفی است که در این مسیر پشت سر گذاشته شده است.
– تغییر توجه کانونی از طبقه کارگر به فرودستان و بهحاشیهرفتگان.
– توجه مبنایی به نوعی دموکراسی، متفاوت از دموکراسی لیبرال رایج و مبتنی بر گذر از یکدستی و رسیدن به تفاوت.
– نزدیک شدن به تعریف امر سیاسی به معنای آرنتی، که گوهر آن تفاوت و برابری است.
– گذر از دترمینیسم، از طریق مفهومسازی نوینی از سیاست.