انقلاب و زیست‌جهان ما

دریافت مجله

«زندگی» مسأله‌ای است که نسل جدید پیش روی ما قرار داده و همه ما را بر اساس آن بازخواست می‌کند. حق حیات و زندگی را بدیهی‌تر از آن می‌انگاشتیم که به موضوع خواست یک دوره تبدیل شود. فکر می‌کردیم وقتی تصورش موجب تصدیق است، حتما وجود هم دارد. اما نسل جدید از فقدانش به فریاد آمده‌اند. نگارنده که به نسل‌های قبل تعلق دارد، خیال می‌کند باید به گذشته بازگردد. داستان را از جایی آغاز کند که زندگی به یک مسأله تبدیل شد، آنگاه فرایند تطور زندگی در دوره‌های مختلف را شناسایی کند تا بتواند به خوبی مقصود جوانان امروز را بفهمد. من در این یادداشت نشان خواهم داد چگونه خواست‌های شورمندانه از زندگی، بنیاد مادی حیات سیاسی را به مخاطره افکند. اینک مردم بنیاد مادی زندگی را که معطوف به اقل امکانات بقاء است جست‌وجو می‌کنند. آنگاه از بیگانگی زبان مرسوم سیاست نسبت به بنیاد مادی زندگی سخن خواهم گفت و سرانجام به ضرورت احیای زبانی تازه برای زندگی سیاسی اشاره خواهم کرد.

دریافت مقاله

“یک «ما»ی اجتماعی (من‌هایی که یک جامعه را می‌سازد)، «ما»ی فرهنگی (من‌هایی که دارای یک فرهنگ مشترک هستند) و «ما»ی تاریخی (من‌هایی که دارای یک سرگذشت تاریخی مشترک هستند) وجود دارد. «ما»های من در دوره‌ی انتقال، عوض می‌شود زیرا «ما»های جدید تشکیل و «ما»های قدیم رو به نابودی می‌روند” (شریعتی، م. آ ۳۱، ۱۳۸۴: ۱۶۸).

دریافت مقاله

چه، بنا به یک روایت، انقلاب‌ها را محصول عصر مدرن بدانیم، یا به روایتی دیگر عصر مدرن را محصول انقلاب‌ها، در هر حال دیر زمانی است که انقلاب‌ها جزئی جدایی‌ناپذیر از دوران مدرن زندگی ما شده‌اند. از زمانی که در قرن هفدهم میلادی نخستین انقلاب‌های مدرن رخ نشان دادند، تا امروز همواره به‌صورت روزافزونی تاریخ جدید را عرصه‌ی حضور خود کرده‌اند. تاریخ‌پژوهان قرن نوزدهم قرن خود را قرن انقلاب‌ها نامیدند، اما قرن بیستم شمار بیشتر و نوع گسترده‌تری از انقلاب‌ها را به ثبت رساند، و همه نشانه‌ها حاکی از آن است که قرن بیست‌ویکم از این حیث قرن بیستم را پشت سر خواهد گذاشت. بسیاری از روشنفکران و کنشگران سیاسی، به‌ویژه در اردوگاه فکری چپ، « انقلاب» را در انگاره‌های خود با زرین‌ترین خطوط می‌نگارند و رؤیاهای رهایی نوع بشر را در آن می‌جویند. فریاد «آزادی» که چکیده‌ی آرزوهای رهایی بشر است در هر خروش و خیزش انقلابی بلندترین فریاد است. اما، آیا آزادی نخستین قربانی انقلاب نیست؟

شاید طرح این پرسش بی‌مورد به‌نظر برسد، زیرا که غالب انقلاب‌ها، تا آنجا که ما آنها را اجمالا می‌شناسیم، برای «آزادی» و با شعار آزادی و برابری آغاز و با اخگر آن برافروخته شده‌اند. اگر آزادی و برابری را جان‌مایه دموکراسی بدانیم در این صورت چه بسا که دموکراسی‌خواهی را انگیزه‌ی اصلی انقلاب‌ها و مضمون مرکزی آنها و نیز محصول مقدم هر انقلاب پیروزمند بدانیم. چنانکه جنبش کنونی ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» مفهوم دموکراسی را با غنی‌ترین مضمون و معنای آن مراد خود قرار داده است. مقاله‌ی پیش رو می‌خواهد تصویر رایج را به چالش بکشد و رابطه انقلاب با دموکراسی را از نزدیکتر موضوع بحث قرار دهد.

دریافت مقاله

چی بود و چی شد. زیباترین واقعه، شگفت‌انگیزترین انفجار نوری که در عمرم دیده بودم چه زود و چه آسان به ابتذال کشیده شد. این انقلاب عجیب را می‌گویم که از نمازگزاردن در میدان‌های شهر تا بانگ الله‌اکبر شبانه‌روزی پشت‌بام‌ها در ساعت‌های منع رفت و آمد و گل به تفنگ زدن تا در خیابان نشستن و سختی زمستان را به جان خریدن، به همه شکلی بروز کرده بود. فقط در ۱۵ روز به وحشیگری، خودکامگی و انحصارطلبی کشیده شد… (مسکوب: ۱۳۷۹/ ۱۹۹۷: ۷۷)

بیست‌وسوم اسفندماه ۱۳۵۷ / شاهرخ مسکوب

انقلاب فرانسه با قدیمی نامیدنِ نظامی که این انقلاب منقرض‌اش کرده بود، آن نظام را غسل تعمید داد. اما از این طریق بیش از آنکه نامی برای آن چیزی بگذارد که حذفش کرده بود، ویژگی‌ای برای آن چیزی به دست داد که خود قرار بود بنا نهد. این ویژگی، چیزی نبود مگر [الزام] گسستی بنیادین با گذشته که اینک به تاریکنای بربریت پرتاب شده بودFuret, 1988:15) ).

انقلاب فرانسه/ فرانسوا فوره

دریافت مقاله

اعتراضاتی که در اواخر شهریور ماه (۱۴۰۱) در ایران، در گستره‌ی وسیعی وقوع یافت، تأثیر زیادی بر جامعه و دولت گذاشته است. پرسش‌های زیادی در مورد ماهیت، علل، ظرفیت و قدرت این حرکت اعتراضی وجود دارد که همچنان مورد بحث صاحب‌نطران و دانشوران است: آیا این حرکت اعتراضی، تنها یک اعتراض جمعی بود که به پایان آمد، یا یک جنبش اجتماعی که حاملان آن جوانان و زنان بودند و در اشکال دیگری بروز خواهد کرد، یا جنبشی حکومت‌ستیز و فراگیر که بشود آن را یک جنبش انقلابی نامید و در حال تجدید قواست؟ در مقابل، واکنش حکومت به این اعتراضات در تحلیل نهایی چه خواهد بود و آیا تغییراتی در ساختار دولت و ماهیت نظام سیاسی روی خواهد داد؟

دریافت مقاله

ایران در سال ۱۳۵۷ انقلابی را در حالی پشت سر گذاشت که در زمان وقوع، انقلابیون معتقد بودند که در وضعیتی که خودکامگی و استبداد رأی همه‌ی راه‌های اصلاح و تغییر را می‌بندد، تنها یک راه گشوده می‌ماند و آن هم انقلاب است. اما اگر بسیاری از انقلابیونی که تحت فشار و سرکوب نظام پس از انقلاب قرار گرفتند، می‌دانستند در آینده چه پیش می‌آید، آیا به‌دنبال راهی دیگر می‌گشتند؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، بی‌درنگ پرسش دیگری به ذهن می‌آید: آن راه کدام است؟

دریافت مقاله

مفهوم پرآوازه‌ی «استمرار و تغییر» در نظریه‌ی اجتماعی بازرگان نقشی کانونی دارد. با در نظر داشتن این مفهوم است که نقد بازرگان به نظام نوپای جمهوری اسلامی در حرکتی که پیش‌گرفته بود وضوح بیشتری پیدا می‌کند. بازرگان معتقد است که وقوع تغییر بدون استمرار، لاجرم به گسست و انحراف و فروپاشی می‌انجامد. به عبارت دیگر، گسست جمهوری اسلامی از آن حرکت جمعی که منجر به انقلاب شد، دلیل اصلی انحراف انقلاب از ارزش‌ها، بنیان‌ها و اهداف اصیل آن را توضیح می‌دهد.

از پس صد سال آنچ آید ازو/ پیر می‌بیند معین مو به مو

اندر آيينه چه بيند مرد عام/ كه نبيند پير اندر خشت خام

دریافت مقاله

یکی از موضوعاتی که به گفته بسیاری از تحلیل‌گران داخلی و خارجی طی چند دهه اخیر و به‌ویژه، یکی دو دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته است مباحث هویتی در ایران و سیال بودن مفهوم هویت در ایران است. در عین حال مباحث مرتبط با حوزه‌های قومی و مذهبی و زبانی است که گاه به عنوان ابر چالش‌ها و نگرانی‌های جدی آینده ایران، هم در میان مشفقان و تحلیل‌گران وطن‌دوست مطرح شده و هم در میان رقیبان و آنان که ایران بزرگ را خطری در منطقه و عرصه‌ی بین‌المللی می‌بینند. گویی یکی از پاشنه آشیل‌های این فرهنگ و تمدن و سرزمین مباحث قومی است که می‌شود از آن بهره برداری کرد و به نوعی به مقابله با ایران رفت.

این مقاله، برگرفته‌ای است از گفت‌وگو با احسان هوشمند، جامعه‌شناس و ایران شناس که در فصلنامه‌ی مطالعات ایرانی پویه تنظیم شده است.

دریافت مقاله

گاهی مشکلات و موانع و محدودیت‌ها چنان ذهن ما را فرا می‌گیرد که دیگر نمی‌توانیم به حیطه امکان‌ها و داشته‌ها و قابلیت‌های بالقوه خویش توجه کافی بکنیم و آنها را به کار بگیریم. ما درویشان نشسته در گنجیم. جامعه ایرانی سرشار از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های تمدنی و فرهنگی است. زندگی در ایران همیشه جاری بود و نفَس می‌کشید ولی راه تاریخ دشوار بود. رهیافت انسان‌شناختی و مردم‌شناختی به ما کمک می‌کند که راز زندگی در این راه دشوار را بفهمیم و ببینیم که مردمان چه تاکتیک‌هایی برای زیستن داشتند و کنشگران از چه تدابیر متنوعی برای عمل کردن بهره می‌گرفتند. ما باید با حوصله و استقرای پر و پیمان به‌سراغ تاریخ خود برویم و ببینیم که عاملان برای بقا در ایران‌زمین و رشد و پیشرفت چه چاره‌جویی‌هایی در پیش گرفتند؛ تا توانسته بوده باشند از پس انواع مشکلات این سرزمین برآیند.

کتاب کنشگران مرزی صفحه ۱۹

دریافت مقاله

دو مفهوم «انقلاب» و «اصلاح» معمولا عرصه‌ای را می‌گشایند تا در آن «تغییر» با ارجاع به سیاست صورت‌بندی شود. این دو مفهوم برای جامعه‌ی ایرانی مفاهیمی آشنا هستند و از سال ۱۳۵۷ وارد زیست‌جهان ایرانی شدند. هردو مفهوم در لحظاتی از تاریخ معاصر، به‌نحوی با جامعه‌ی ایرانی درآمیختند که طی دهه‌های اخیر، همواره تغییر از دو زاویه‌ی دید انقلابی و اصلاحی مورد توجه قرار گرفته است. نظر غالب در میان روشنفکران و جامعه‌ی سیاسی ایران این است که هم انقلاب ۱۳۵۷ و هم حرکت اصلاحی ۱۳۷۶ آغازی موفق و پر نوید دارد، اما به سرعت به افول می‌رود. این هردو رخداد می‌توانست تا اندازه‌ی واجد امر سیاسی از دست رفته، یعنی برابری و تفاوت باشد، اما چنین نشد.

وقوع اصلاحات نزدیک به دو دهه پس از انقلاب به ابتکار جناحی از حکومت تنظیم و سامان‌دهی می‌شود. این ابتکار نوعی همراهی با بخش مهمی از جامعه‌ای به حساب می‌آید که خواستش تغییر در در رویه‌ی حاکمیتی است که پس از انقلاب شکل می‌گیرد. در عین حال، استقبال جامعه از اصلاحات نشان می‌دهد که جامعه برای «تغییر» خواهان انقلاب نیست. با وجود خواست اکثریت مردم برای پیشرفت اصلاحات، شاهد بودیم که «تغییر» اصلاحی در مرتبه‌ی اجرا، در محدوده‌های ایدئولوژی حاکم قرار می‌گیرد و در نتیجه با اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی درمی‌آمیزد. این محدوده‌ها نه تنها مانع دموکراسی می‌شود، بلکه خود اصلاحات را هم زمین‌گیر می‌کند…

دریافت مقاله