مقصود فراستخواه/ دل را از تپیدن چاره نیست: با سازمان اجتماعی قلمروزدایی شده در ایران چه میتوان کرد؟
تقدیم به همه داوطلبان، به ویژه داوطلبان جمعیت امام علی که با عشق برای بهتر شدن زندگی دیگر انسانها تلاش میکنند
تأثیرگذاری احتمالی زنجیره قالبها بر کارآمدی دولت در سه عرصهی کارآمدی بوروکراتیک، اقتصادی و اجتماعی به لحاظ نظری امری مثبت و یک فرصت برای گذر از بحران مشروعیت سیاسی به حساب میآید، اما تجریه نشان داده است که بروندادهای ظهور و گسترش فناوری زنجیره قالبها متعین و گریزناپذیر نیست، چرا که احتمال زیادی وجود دارد که گسترش این فناوری از نظر جمهوری اسلامی ایران یک تهدید بهحساب آید.
درادوار گذشتهی تاریخ این سرزمین، ادبیات، به مثابه تبلورعواطف، اندیشهها، تجارب و اندوختههای فرزانگان اعصار، همزمان با آینگی سرشت و سرنوشت و چندوچون فرهنگ و زندگی ایرانی، در سامان فکری و تجدید سازمان اجتماعی و سیاسی کشور سهم شایستهای داشته است. گمان میرود در آینده نیز، حتی اگر جایگاه بیبدیل آن اندکی کاستی گیرد، از اعتبار و تأثیرگذاری آن کاسته نخواهد شد. از همین رو، پرسش از آیندهی ایران، بدون پرسش از آیندهی ادبیات ناتمام خواهد بود.
به تناسب موضوع این شمارهی فصلنامهی مطالعات ایرانی پویه، پرسش از آیندهی ادبیات را با سه تن از صاحبنظران و ادبشناسان، محمود درگاهی استاد دانشگاه زنجان، محمود فتوحی استاد دانشگاه فردوسی مشهد و حسن اکبری بیرق استاد دانشگاه سمنان، درمیان گذاشتیم. درصفحات پیش رو، آنان هریک ازمنظری به پاسخ این پرسش پرداختهاند و چشماندازی ازچندوچون ادبیات و پژوهشها و خلاقیتهای ادبی و دگرگونی رویکرد خوانندگان در آیندهی ایران ترسیم کردهاند. به این نکته واقفیم که ترسیم دقیق جوانب و ابعاد گوناگون آیندهی ادبیات و انواع ادبی در ایران نیازمند بحث و گفتوگوی افزونتر و پردامنهای است، با این حال امیدواریم طرح این قبیل مباحث زمینهی تأملات دقیقتر صاحب نظران را فراهم آورد و درگشودن افقهای تازه برای اندیشیدن به مسائل فردای ایران سودمند افتد.
البته گرچه تمرکز اصلی این متن بر شباهتهای این دو تیپ است، اما باید به این نکته نیز توجه داشت که تیپ آخوندهای مصدقی و متألهان الهیات رهاییبخش امریکای لاتین تفاوتهای قابلتوجه اجتماعی نیز داشتهاند؛ تفاوتهای اجتماعی مهمی که سرنوشتی متفاوت را برای دو تیپ رقم زده است. در این متن به این تفاوتها نپرداختهام اما در متون آتی، به این تفاوتها نیز میپردازم.
آیا در ایران زمانه این آخودندهای مصدقی بهپایان آمده است یا هنوز آن ظرفیت را دارند که مانند کشیشان حامل الهیات رهاییبخش، دوباره، اما به صورتی دیگر و متناسب با شرایط جدید سربلند کنند و در جامعهی خود نقشی تأثیرگذار ایفا کنند؟
محمدعلی اسلامی ندوشن
دراین گفتوگو قرار بود در نسبت امید و بدبینی؛ مرگ و زندگی؛ آگاهی و معجزه؛ توکل و اراده صحبت کنیم تا معلوم شود آیا از دل «آنچه که هست ولی بد است» میتوان گشایشی را انتظار کشید و بیاعتنا ماند به غیبت «آنچه که باید باشد ولی نیست»، گیرم اسمش را بگذارند امید؟ هادی خانیکی البته در طی این گفتوگو به نومیدی و مشروعیت آن تن نداد، اما نشان داد که کار امیدواران سخت و طاقت فرسا است و در اینجا که ماییم، بهدست آوردن امید امر پیش پا افتادهای نیست. حفظ آن محصول کارزاری مدام است تا از چنگت در نیاورند. از همین رو، هرچه که گفت معطوف به اراده بود و انسان انضمامی و ذهنیتی که از هماکنون امکان میسازد و از بنبست گشایش. اگرچه گاه از دستش در میرفت و از امید همچون معجزه، غیرمترقبه، امر تربیتی و غریزی، فراتر از اراده من و ذهنیت تو میگفت. با این همه خانیکی برای نومیدان هم نسخههای نفیسی پیچید: آگاهی، مفید بودن، دوستی، گفتوگو، طنز و …:
«اسمش را هرچه خواستید بگذارید از سر امید باشد یا به نام نومیدی…»
گرچه ابداع با آینده نسبت پیدا میکند، اما از یک منظر، در برابر علم آیندهپژوهی قرار میگیرد. آیندهپژوهان بر اساس واقعیات موجود و روندهای پیشین، سناریوهایی را برای آینده، در شاخههای مختلف، در قلمرو طبیعت، تکنولوژی و جامعه پیشبینی میکنند. اگر با رویکرد آیندهپژوهی وضعیت کنونی ایران و نسبت آن را با آینده بسنجیم، به افول و اضمحلال و سقوط در زمینههای فرهنگ، جامعه، توسعه، محیط زیست، حقوق و سیاست میرسیم. در حالی که وقتی صحبت از ابداع به میان میآید، معنایش تکیه بر خواستی است برای ایجاد تغییر در مسیری که پیشبینی میشود. به همین دلیل وضعیت ابداع با آیندهپژوهی پیوند میخورد، اما در تلاش برای ابداع، فقط به پیشبینی آیندهپژوه بسنده نمیشود، بلکه گامی فراتر برمیداشته میشود، با این انگیزه که آن پیشبینی تحقق نیابد.